چرا باید در رأس حکومت اسلامی شخصی به عنوان فقیه قرار داشته باشد؟ صرفنظر از روایات فراوانی که در این خصوص وارد شده و آیاتی که از آن استظهار می شود. (1)
گاهی شبهه یاد شده به اصل لزوم تشکیل حکومت اسلامی برمی گردد. به این معنا که چرا دین در امور سیاسی دخالت می کند و چرا فقها و روحانیت در مسائل سیاسی دخالت می کنند. (2)
اما گاهی اصل ضرورت تشکیل حکومت اسلامی مورد قبول است ولی شبهه در زعامت فقیه است به عبارت دیگر، سؤال در خصوصیت حکومت نیست بلکه در مورد حاکم است در این فرض می گوییم
از جمله چیزهایى كه به سبب آن، كسى مستحقّ امامت مىشود:پاكدامنى و پاكى از گناهان و معاصى هلاكتبارى است كه [آدمى] را لایق آتش دوزخ مىكند و دیگر، آگاهى روشن از تمام حلالها و حرامهایى كه مردم بدانها نیاز دارند و سوم، علم به قرآن (و شناخت خاص و عام و محكم و متشابه و ناسخ و منسوخ آن و...)»ابی عمرو زبیری پرسید: چه دلیلی وجود دارد برای آنکه ویژگیهای رهبری و امامت، تنها در اموری است که شما فرمودید؟ حضرت فرمودند: «بهدلیل این قول پروردگار که درباره کسانی است که از سوی خداوند در ایجاد حکومت اذن دارند؛ «إِنَّا أَنْزَلْنَاالتَّوْراةَ فِیها هُدىً وَ نُورٌ یَحْكُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُوا لِلَّذِینَ هادُوا وَ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ»؛[ مائده: 44] تورات را ما نازل كردیم كه در آن هدایت و نور بود؛ انبیاء كه اسلام آوردند با آن در بین یهودیان حكم مىكردند، و همچنین ربانیون که مربیان مردم بودند و علما، بر طبق تورات در بین مردم حكومت مىكردند.» پس دسته دوم از پیشوایان، یعنی ربانیون، غیر از انبیاء هستند؛آنها کسانی هستند که مردم را با علم خود تربیت میکنند. و دسته سوم یعنی احبار،
همان علماء هستند و آنها، غیر از دسته دوم یعنی ربانیونند
از منظر حضرت آیتالله خامنهای : «ولایت فقیه و رهبری جامعه و اداره كردن شئون اجتماعی در هر عصر و زمان از اركان مذهب حقه اثنی عشری است و ریشه در اصل امامت دارد. پس اگر كسی از راه دلیل خلاف آن را معتقد شود، معذور است؛ ولی در عین حال برای او جایز نیست كه تفرقه و اختلاف ایجاد كند» ( اجوبة الاستفتائات، الجزء الاول، ص 18، دار الوسیله، 1416 ه. )